12 هفته و 6 روز
سلام
امروز شدم 12 هفته و 6 روز! البته دقیقا نمی دونم که فردا میرم تو 13 یا 14 ! کلا حساب کردن هفته های بارداری کاریست سخت و بغرنج.
خدا رو شکر این هفته حالت تهوع 24 ساعته ام تبدیل شده به 5 6 ساعت. اما کمر درد و دل درد و ویار به ترشی و ویار به همسری و خستگی مفرط همچنان باقیست.
3شنبه 20 آذر یعنی اواخر 11 هفتگی رفتم سونوی nt نسل امید که خداروشکر همه چی خوب بود و اقای دکتر گفت احتمالا دختره. پرسیدم اقای دکتر احتمالا کم یا احتمالا زیاد. گفت اگه احتمالش کم بود که می گفتم پسره! اینم حرفیه دیگه!!! البته برای من فرقی نداره ها. من خودم عاشق دخترم.
دوست دارم بدونم تا بتونم باهات رابطه برقرار کنم و درکت کنم. اخه الان اصلا حس مامان شدن ندارم. احساس می کنم همه دروغ می گن که من حامله ام.
خلاصه. نی نی عزیز. مامانت شیکمش اومده بالا . فامیلای نزدک مثل خاله هات می گن این نی نیه. اونا که دورترن مثل عمع هات می گن نه ! ادم تا 6 ماهگی شکم در نمیاره که البته اینو به باباتم یاد دادن که هروز به من یاداوری کنه که این شکمت چاقیه بچه نیست.
ولی من که خودم می دونم این مال نی نیه ! اخ ناف من کی اینقدر بالا بود که الان هست !! خب فیزیک بدنی هرکسی یه جوره دیگه!
مساله دوم که خیلی ازار دهنده اس اینه که مامانت چون سسیاتیک دو طرفش گرفته و کمر درد شدید داره نمی تونه صاف مثل بچه ادم راه بره. خوب پام می گیره بچه جان دست خودم که نیست. حالا این جای قضیه ازار دهندس که بعضیا فکر می کنن که مامانت داره ادا در میاره که همه بفهمن حامله اس! وقتی ام میگی سیاتیکم عود کرده ، یه سریا که نمی فهمن ، یه سری هم با لبخند یواش می گن الان سیاتیک نمی گیره که. اون مال اخراشه. خلاصه که باور نمی کنن.
به همین علت
مامانت که در 3 ماهگی کج و کوله شده کنج عضلت برگزیده و خونه رو انتخاب می کنه و دوست نداره جایی بره. اره خوشگلم.
راستی یه چیزی بگم؟ امروز به چندتا از وبلاگ های مامانا سر زدم. خیلی حسودیم شد. اخه خیلی برا نینی اشون می نوشتن. منم تصمیم گرفتم هروز بیام باهات اختلاط کنم.
راستی نی نی . واسه مامانت دعا کن که این یکی دو ماه اسباب کشی و بی خونگی زودتر تموم شه. مامانت که کمر نداره باباتم که پاش داغون شد. فکنم تو باید بیای برامون اسباب کشی کنی.هاهاه فکن . با اون دستای کوچیکت
خب مامانی . من کلی کار نکرده دارم. الانم بابایی میاد باید بریم جایی. مواظب خودت باش.